بی وجدان ...



" من دیگر تحملش را ندارم یا من یا اون"

جمله ی سختی بود، من جرأت گفتنش را نداشتم، چون میترسیدم ،چون از ترک شدن وحشت داشتم، ترجیح میدادم در سکوت ِ خود چمدانم را ببندم و بدون ِ گذاشتن ِ رد پایی، دور شوم از آنجا ... وقتی این را گفت، خودم را به اتاق پشتی رساندم، چشمهایم را بستم و گوشهایم را گرفتم ، نمیخواستم جوابی بشنوم، نمیخواستم شاهد حرفهایشان باشم، صدایشان ناواضح بود، خودم را به خواب زدم، طوری که خودم هم باورم شد که خوابم و چیزی نمیشنوم... صدای دری که کوبیده شد بیدارم کرد ... او سالها پیش انتخابش را کرده بود، او سالها پیش رفته بود.. صدایش کردم، چیزی نگفت، از اتاق بیرون آمدم، گوشه ای نشسته بود و به زمین زل زده بود، مرا که دید بغضش را قورت داد، با صدای نحیفی گفت : رفت ... گفتم به درک! چیزی نگفت، چیزی نگفتم! ولی به اندازه ی تمامی ِ روزهایی که آن جمله را فرو خورده بودم ، به اندازه ی تمامی ِ سکوت هایم، به اندازه ی همه ی رفتن هایم شکستم ! او دوباره اعتماد کرده بود و امیدوار بود، ولی امیدش ذره ذره شد، نگاهش که میکردم اعتمادش را میدیدم که مثل پتکی به سرش کوبیده میشد، حالم از همه چیز به هم میخورد، روی کاناپه دراز کشید، دستش را جلوی صورتش گرفت و گفت چراغ ها را خاموش کن، خسته ام! چاره ی دیگری نداشتم، چراغ های خانه اش را خاموش کردم و برگشتم!


نظرات 7 + ارسال نظر
زهره دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 15:10

خوش اومدی صنم ولی ایکاش اسم وبلاگ رو هم عوض میکردی

به فکرش هستم زهره جان

Om!D دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 15:29 http://ben-ve-ozum.blogfa.com

پایان شب سیه سپیدی است شاید این خاموش شدن حرکتی باشه برا رفتن به سمت روشنایی که ابدیه

وقتی دلی میشکنه، وقتی اعتمادی از بین میره ، دیگه نیازی به سپیدی نیست ... کافیه سکوت کرد و دیگه ....

سونیا دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 20:28

:(

FaraD سه‌شنبه 28 خرداد 1392 ساعت 00:59

قابل اعتماد موندن خیلی سخته . اعتماد تدریجی میاد ولی یکجا از بین میره

ای کاش به خاطر واژه ی عشق .... دوباره تو دام ِ اینجور اعتمادا نیفتیم ...

پرویز سه‌شنبه 28 خرداد 1392 ساعت 09:44 http://azaridancer.blogfa.com

سلام ناوار نیوخ آی قیز هش یوخسان؟ بو یازدخیم وبلاگادا باخ اوزومونکی دی.
بابابای

ali چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت 00:34

mesle hamishe harf nadari ham khodet ham neveshtehat.harfat pore hafan (nanaaaaaa

زهره شنبه 1 تیر 1392 ساعت 10:53

اسم وبلاگت عالی شد

مرسی زهره جان، جانیمسان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد