من صنم !
دختری از فصل سرما !
در آخرین روزهای زمستان چشم به جهان گشودم و اولین بهار زندگیم را در چهارمین روز عمرم سپری کردم !
همیشه هرچی که باعث دلتنگیم بشه منو بیشتر مجذوب خودش می کنه ! مثل دریا مثل بارون ! عاشق نوشتن ام! از همه چی لذت میبرم ! به زن بودنم افتخار میکنم ! رگ سازش با هر موجودی رو دارم ولی تحملش رو نه! اهل خجالت و حجب و حیا هم نیستم ! هرچیزی که بخوام می نویسم ! چون از خودسانسوری بیشتر از همه چی بدم میاد !
من !
صنم !
نه از رومم نه از زنگم!
همان بیرنگ بیرنگم !