شب نویسی ..

حالم خوب نیست ..
خوب نیست حالم.. چرند میگویم ، کابوس میبینم ...
تو بخواب ..
آسوده بخواب..
من روزهاست که به انتظار ِ قله ی دروغین ، راههای پر شیبی را پشت سر میگذرانم ..
و گلهای باغچه ام در حیاط خانه ، بی من تنها مانده اند و درحال خشک شدن اند ...
و این گل های نادان، در انتظار منند!
 درخت پیر ِ حیاط نیز در انتظار ِ رویش آن ها ...
و این گلها ، طبیعت را نمیدانند ..
مرگ باد پایان گل های باغچه را ، که امید ِ درخت ِ پیر را در نطفه خفه میکنند ..
...